4 اردیبهشت ماه 1398، دانشگاه صنعتی شریف میزبان همایش متفاوتی در حوزه محرومیتزدایی بود که به همت مدرسه توسعه پایدار و با حمایت مالی «جامعه یاوری فرهنگی» برگزار شد. همایش «بشاگرد و محرومیت: رهایی یا تثبیت؟»، با هدف بازخوانی تجارب چند دهه فعالیت محرومیتزدایی در منطقه بشاگرد و گردهمآوری ذینفعان مختلف مرتبط با فعالیتهای توسعهای در این منطقه برگزار شد.
بشاگرد، نام منطقهای با 30 هزار نفر جمعیت و با دسترسی دشوار در شمال شرق استان هرمزگان است. منطقهای دور افتاده که شامل دهها روستا به مرکزیت سردشت میباشد. منطقهای با جغرافیای خشک و خشن که به دلیل بعد مسافت و نبود جاده هموار، کمبود زیرساختهای خدماتی، بهداشتی و آموزشی و نیز وابستگی اغلب مردم این منطقه به نهادهای حمایتی نظیر کمیته امداد، از ابتدای دهه 60 به عنوان سمبل مناطق محروم در کشور شناخته شده است. بشاگرد، در ابتدای دهه 60 و با تلاشهای زنده یاد حاج عبدالله والی که از تهران به آن منطقه رفت و عمر خود را با عشقی بی پایان برای کمک به مردمان آنجا وقف کرد، بر سر زبانها افتاد و در چند دهه گذشته، نهادهای مختلفی از گروههای جهادی، سازمانهای مردمنهاد، و دستگاههای دولتی گرفته تا بخش خصوصی، کمکهای گوناگونی به مردمان ساکن آن کردهاند.
با این حال، سوال پیش روی این برنامه این بود که چه زمانی قرار است برچسب محرومیت از بشاگرد برداشته شود؟ و چرا در حال حاضر بشاگردی باید واژه محروم را یدک بکشد؟ آیا رویکرد نهادهای حمایتی در مواجهه با بشاگرد، درست بوده است یا نیاز به بازنگری دارد؟ درس آموختههای چند دهه فعالیتهای محرومیتزدایی در بشاگرد چه بوده است و از این درس آموختهها چه بهرهای برای کمک به سایر مناطق محروم در ایران میتوان گرفت؟
در واقع، بشاگرد یک نماد از همه مناطق محروم کشور است که این همایش قصد داشت به بهانه آن، ضرورت نگاهی دیگرباره به رویکردهای محرومیتزدایی و توسعه محلی را گوشزد کند. وجود سخنرانان متنوع از اقشار مختلف و با عقاید و دیدگاههای بعضا متضاد، اولین چیزی بود که در این رویداد، بیش از همه به چشم میآمد و نمیشد گفت این رویداد را چه کسی سفارش داده است. موضوعی که برگزارکنندگان رویداد نیز بر آن تاکید داشتند: "این یک همایش سفارشی نیست!" و به نظر میرسد این گوناگونی ذینفعان مختلف و دیدن و شنیدن آنها، یکی از حلقههای مفقوده رویکردهای غالب محرومیتزدایی و توسعه محلی در کشورمان است.
رضا درمان، مدیرعامل جامعه یاوری فرهنگی، به عنوان اولین سخنران این رویداد، با ابراز تاسف از اینکه "گفتمان فقر" در همه جای کشور رسوخ کرده و مردم جمع میشوند و از خیرین میخواهند که برای آنها کاری بکنند، اعلام داشت که: ما در ایران، بیش از فقر مالی، با فقر فرهنگی مواجهیم و به عنوان سازمانی که در زمینه آموزش کار میکند باید یاد بگیریم که چگونه میتوان این اراده را در مردم ایجاد کرد که خود به سمت حل مشکلات بروند.
سید محمدرضا حسینی (مشاور سابق رییس کمیته امداد امام خمینی در امور ویژه) نیز با اشاره به مسائل ساختاری در پیدایش مناطق محروم، عنوان کرد که بشاگرد یک منطقه نیست؛ بلکه یک «منطق» حاکم بر بسیاری از منطقههای کشور ماست. او ضمن تمجید از فعالیتهای جهادی و مردمی برای کمک به مناطق محروم، عنوان کرد این فعالیتها کافی نیست و باید همه آنها به زمینهسازی برای مقابله با آن منطقی منجر شود که بشاگردها را به وجود میآورند. به تعبیر او، اگر تلاشی که در مناطق محروم اتفاق میافتد باعث نشود که بعداً ما به عنوان مسئول درک داشته باشیم نسبت به این محرومیت، این یک کار ناقص است.
حسین شادزی، تسهیلگر اشتغال روستایی که خود در حال حاضر در بشاگرد فعال است، نیز در صحبتهای خود، گفت : "واقعیت این است که ما وقتی از توسعه حرف میزنیم فکر میکنیم نوابغی هستیم که میتوانیم طرحهایی را برای مردم اجرا کنیم که به ذهن آنها نرسیده است و منبع الهام برای آنها باشیم."
او به تجربیات خود در پای کار آوردن منابع مردمی برای طرحهای اشتغال زایی گفت؛ آنهم از مردمانی که در ابتدا انتظارشان این بوده که همه منابع مورد نیاز به شکل خیریه و بلاعوض، به آنها اعطا شود. او ضمن اشاره به تجربه احداث 10 واحد دامداری کلاسیک 120 متر مربعی بدون یک ریال کمک بیرونی، علت آن را اینگونه بیان کرد: چون قریب به 18 ماه فقط با روستاییان رفاقت کردیم؛ با آنها زندگی کردیم، بدون آنکه بخواهیم برای آنها خط مشی بچینیم.
او با سرزنش رویکردهایی که به پرورش فرهنگ محرومیت منجر میشوند، این سوال را مطرح کرد که: مگر محرومیت افتخار است که ما اینگونه آن را فریاد میزنیم؟! چه شده که در جامعهای که ضربالمثلهایی مانند «با سیلی صورتمان را سرخ نگه میداریم» رواج داشته، امروز مرد 50 ساله، در مواجهه با بازدیدکنندگان بیرونی، خود را بدبخت و بیچاره و نیازمند کمک عنوان میکند؟
او از خیرین، گروههای جهادی و همه کسانی که در مناطقی مانند بشاگرد میخواهند فعالیت اشتغالزایی کنند، خواست که به عنوان سرمایهگذار و نه به عنوان خیّر بر پروژههای روستایی سرمایهگذاری کنند.
وحید کمر روستا، مسئول هماهنگی گروههای جهادی کمیته امداد امام خمینی، ضمن تاکید بر اینکه علیرغم تمام کاستیها نباید فراموش کنیم که بشاگرد 40 سال پیش، چه وضعی داشت و امروز چه وضعیتی. او در سخنان خود دو مشکل اصلی در راه محرومیتزدایی از مناطقی مانند بشاگرد را، ابتدا، عدم مطالبه کافی از حاکمیت به عنوان مسئول اصلی رفع محرومیت، و دوم نبود نگاه جامع و یکپارچه برای مبارزه با فقر و سیاستهای متناقض دولتها برای رفع محرومیت در یک منطقه دانست. او به ضرورت وجود یک نقشه و برنامه جامع توسعه اشاره کرد که نقش همه بازیگران از تسهیلگر گرفته تا مسئولین در آن مشخص باشد. او وجود حدود 34 مجموعه در کشور با ماموریت محرومیتزدایی و موازی کاریهای موجود را یک مسئله جدی دانست و خواستار اعتماد بیشتر دولت و حاکمیت به گروه های جهادی، مردمی و NGO ها در این گونه فعالیتها شد.
سیدمحمد مهدی حسینی، مسئول گروه جهادی شهید حججی، سخنان خود را با این جمله از حاج عبدالله والی آغاز کرد که: "بشاگرد را بشاگردی باید آباد کند". او که به واسطه گروه جهادی شهید حججی، سالهاست در منطقه بشاگرد تجربه کار مستقیم با مردم به ویژه در حوزه آموزش را دارد، معلمان غیر بومی را یکی از مشکلات بزرگ منطقه دانست که نمیتوان بر روی آنها سرمایهگذاری نمود و بر کمکشان به اندازه کافی حساب باز کرد. او ضرورت تقویت روحیه مطالبهگری صحیح مردم از مسئولین و دست اندرکاران را نیز گوشزد کرد و عنوان کرد که: در مورد اشتغال و سایر مسائل اجتماعی منطقه، در یک کلام ما هر جا برویم، برمیگردیم به «آموزش». البته منظور ما از آموزش knowledge است و نه science. آموزشی که برای گرهگشایی مردم از مشکلات خودشان، راهگشا باشد. نکته آخر مورد تاکید او نیز ضرورت ایجاد ساز و کاری برای شناسایی و هماهنگی فعالیتهای گروههای مختلف جهادی و مردمی فعال در مناطقی مانند بشاگرد است که بتوانند همافزایی داشته باشند.
دکتر شهیندخت خوارزمی، استاد دانشگاه در سخنرانی خود تاکید کرد هیچ توسعه پایداری اتفاق نمیافتد مگر به دست مردم. او با ذکر تجربیاتی از فعالیتهای خود و همسرش در منطقه خبر، «مردمی بودن» را یک اصل بنیادین عنوان کرد: ما باید عرصهای فراهم کنیم که مردمی که نا امید شدهاند و امیدی به آینده ندارند و مردمی که احساس ناتوانی میکنند وسط صحنه بیایند و طوری حس توانمندی به آنها دست دهد که طراح تغییر سرنوشت خودشان بشوند. خوارزمی و همسرش آقای دکتر شهریاری، با تاکید بر استفاده از تکنولوژی و به ویژه فناوری ارتباطات، عنوان کردند که: با توجه به پراندگی مکانی مناطق هدف، نمیتوانیم در همه شان مدرسه بسازیم و معلمهای خوب را به آنجا ببریم؛ اما میتوانیم با استفاده از فناوری، آموزش را به شکل مجازی به سهولت به روستاها منتقل کنیم. ایشان در صحبتهای خود، بر لزوم همراهی دولتیها نیز اشاره کردند و گفتند: مقامات شهرستان را باید با خودتان همراه کنید. شما نمیتوانید متولی توسعه پایدار یک روستا باشید و آنها را نادیده بگیرید و از کنارشان عبور کنید!
دکتر میکائیل عظیمی، محقق حوزه اقتصاد توسعه، در صحبتهای خود در باب علت به سرانجام نرسیدن تلاشهای محرومیت زدایی در مناطقی مانند بشاگرد، عنوان کرد که متولیان امر در حوزه سیاستگذاری و تصمیمگیری کشور، فعالان عرصۀ میدانی، تسهیلگران و تشکلهای مردمی، بیشتر درگیر تحلیلهای سطح خرد هستند. تحلیلهایی از این دست که لبخندی بر لبان یک فقیر بنشیند یا گرهای از مشکلات خانوادهای در یک روستا باز شود که در سطح خرد موجه و قابل تقدیر است، اما همان اقدام در سطح کلان به همان میزان مثبت ارزیابی نمیشود. او سپس با تاکید بر لزوم بازنگری در مفهوم ارزیابی، پاسخ به سه پرسش همزمان را برای این مقصود ضروری دانست: یکی این که بشاگرد چه بوده و الان چه هست؟ ضلع دوم، این است که در مقایسه با ظرفیتها یا پتانسیلها و مزیتهای منطقه بشاگرد، اقدامات صورت گرفته چه تناسبی دارد؟ و سوال سوم که نباید از آن غافل بود، اینکه بشاگرد طی سالهای گذشته در مقایسه با مناطق دیگر چه وضعیتی پیدا کرده است؟
او با تاکید بر لزوم درونزایی توسعه، گفت که: در ادبیات توسعه، یک تفاوت بسیار جدی وجود دارد بین امرار معاش و چرخۀ توسعه. امکان دارد شما سکونتگاهی را از گرسنگی نجات دهید؛ اما نمیتوانید نام این رها شدن از گرسنگی را بگذارید «ورود به چرخۀ توسعه»؛ ورود به چرخه توسعه، نیاز به انباشت دارد؛ باید پس انداز شکل بگیرد و پس اندازها متراکم شود و این پس اندازهای متراکمشده، منبعی شود برای تغییر معنادار در آن جامعه. اگر با این اصول نگاه کنیم، میبینیم که علیرغم همه تلاشهای 30-40 سال گذشته، ما هنوز راهی بسیار طولانی داریم. تا زمانی که ما سیاستهای نادرست و غلط چند دهه گذشته را تکرار کنیم، بشاگردها شانسی برای خروج از چرخههای توسعه نیافتگی، نخواهند داشت.
دکتر روح الله ایزدخواه، محقق و فعال حوزه توسعه محلی، آخرین سخنران این رویداد بود که در سخنانش گفت: اشتباه بزرگ ما این است که وقتی سراغ منطقه محروم می رویم، سراغ نداشته های آن و فاصله اش با کلانشهرها می رویم؛ او با طرح سوالاتی، برچسب محرومیت را به چالش کشید: چه کسی و با چه شاخصی، «توسعه یافتگی» را تعریف کرده است؟ طایفه مداری و خانواده مداری در کجا بیشتر است؟ رابطه والدین و فرزندان کجا اصالت خود را بیشتر حفظ کرده؟ فرار دختران از خانه در کلانشهرها بیشتر است یا مناطق محروم؟ ایزدخواه، از نظر خود، مسئله محرومیت را در این خلاصه کرد که چقدر امکان عاملیت و نقش آفرینی مردم در اینکه امور زندگی خود را اداره کنند، فراهم است. او با انتقاد شدید از نظام برنامهریزی حاکم بر کشور از دهه 70 به بعد، «مردم» را حلقه مفقوده نظام متمرکز فعلی دانست و گفت: ما این را چطور امروز به تکنوکرات ها، تفهیم کنیم که چهل سال پیش که این همه دفتر و اداره و سازمان نداشتیم، مدل مردمی جواب داد؛ بهتر از امروز! در دهه 60، تجاربی از حضور مردم مثل جهادسازندگی، کارهایی کرد که در دنیا بی سابقه بود. او سخنانش را با این جمله پایان برد که: به حضور و عاملیت مردم در اقتصاد و توسعه و پیشرفت باید ایمان بیاوریم و کلید این قصه، «میدانداری عناصر جهادی» است.
***
متن کامل صحبتهای مطرح شده در این همایش و گزارشهای تکمیلی و تحلیلی این رویداد که برای کنشگران حوزههای توسعه محلی، محرومیتزدایی، فقر و غیره میتواند راهگشا باشد، به طور کامل در صفحه ویژه «بشاگرد و محرومیت زدایی» در وبسایت مدرسه توسعه پایدار منعکس شده است. برای دسترسی به آنها میتوانید از طریق این لینک اقدام کنید: http://sdschool.ir/post/30